اشاره: امیر حسین امینی متولد 1308 عضو انجمن شهر و ریاست انجمن و شهردار در نیمه دوم دهه 1330 چند روز پیش دارفانی را وداع گفتند. وی کنشگر اجتماعی و پیشران ساخت آموزشگاه امینی بود. مرحوم امیر حسین امینی همچنین سهم ارثیه خود از خانه سرتیپ را در دهه 1380 به شهرداری خمینی شهر اهدا نمودند. گفتگویی با وی در کتاب راویان ماربین جلد چهارم نگارش محمدعلی شاهین با عنوان تحولات سده در نیمه دوم دهه 1330 به چاپ رسیده است که بخش هایی از آنرا می خوانید
* با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو، در ابتدا بفرمایید که چه شد که داوطلب عضویت در انجمن شهر سده شدید؟
بر حسب درخواست های مکرر اهالی سده و به توصیه و پیگیری تعدادی از علما و روحانیون شهر از جمله حاج آقا نوراله امام جمعه، حاج آقا جمال صهری، حاج آقا حسین میردامادی برای انتخابات انجمن شهر در سال 1335 ثبت نام کردم و رای اول را آوردم و پس از تشکیل انجمن نیز به عنوان رییس انجمن انتخاب شدم.
*جریان شهردار شدن، شما چه بود؟
یک سال که در انجمن بودم پیشنهاد شد که شهردار بشوم، این اتفاق افتاد و دو سال شهردار بودم و مجددا وارد انجمن شهر شدم و سه سال رئیس انجمن شهر بودم. در خلال این احوال، در انتخابات انجمن شهرستان اصفهان نیز انتخاب شدم و در این انجمن هم عهدهدار سمت معاونت اولی انجمن شدم.
*اعضای انجمن چند نفر بودند و برای چند سال انتخاب میشدند
9 نفر بودند که از هر سه محل به نسبت مساوی برای مدت چهار سال انتخاب میشدند.
*اسامی اعضای انجمن شهر که در سال 1336 انتخاب شدند را به خاطر دارید؟
بله بنده و حاج آقا کریم مرتضوی و عبدالرضا صرامی از فروشان، رحیم حاج هاشمی، ابراهیم سرتیپی و احمد سعیدی از ورنوسفادران، سید ابوالحسن عقیلی، رحمان مسیبی و احمد قاسمی از خوزان. البته وقتی شهردار شدم حاج اسدالله یاوری جانشین من در انجمن شد.
*به این ترتیب شما دو دوره عضو انحمن بودید، تا چه سالی؟
تا حدود سال 1341.
*بعد از شما چه کسی شهردار همایونشهر شد؟
در این دوره مرحوم علی مهرابی شهردار سابق اصفهان را به عنوان شهردار انتخاب کردیم.
*یکی از اتفاقاتی که در دوران شما افتاد سفر نخست وزیر وقت دکتر اقبال و هیئت دولت به استان دهم و سده بود، این سفر در چه تاریخی اتفاق افتاد؟
سال 1337
*برایمان ماجرای آن سفر را تعریف میفرمایید؟
آنزمان بنده شهردار بودم، دکتر اقبال و اعضای کابینه و استاندار و سران نظامی به سده آمدند و بنده در حضور آنها سخنرانی کردم.
*محتوای آن سخنرانی چه بود؟
در آن سخنرانی پس از خیرمقدم درخواستهای زیادی را از سوی مردم و انجمن شهر مطرح نمودم که متن آن در نشریه شهرداری آن زمان موجود است.
*آن خواسته ها را به خاطر دارید؟
زیاد بود از جمله آنها تغییر نام سده به همایونشهر، داشتن نماینده مستقل از حوزه ماربین در مجلس شورای ملی، تاسیس دادگاه و شهربانی و شعب بانکها بود.
*و به این درخواست ها توجه شد؟
بله نام شهر که تغییر کرد، دادگاه در خیابان خوزان تشکیل شد و مدتی بعد نیز بانکها هم به تدریج شعبه زدند. اما شهربانی کمی دیرتر در نزدیکی دادگاه تاسیس شد.
*در خصوص تغییر نام سده به همایونشهر نقل های متعددی هست واقعیت امر چه بوده است؟
اهالی از اینکه نام محل آنها ده را القا میکرد راضی نبودند و میخواستند اسم آن طوری باشد که شهر بودن را برساند، بنابراین به دنبال تغییر نام شهر بودند.
*نام «همایونشهر» چطور انتخاب شد، آیا به رای گذاشته شد و یا شورایی آنرا انتخاب کرد؟
هیچکدام، خود مردم کم و بیش آنرا استفاده میکردند، نمونه اش در شعر آقای صهری بود که در سفر استاندار به سده در سال 1336 خواند. بنابراین، درخواست مردم بود و منهم موافق بودم.
*برخی میگویند اسم از روی عنوان اعلیحضرت همایونی انتخاب شده همینطور است؟
خیر چنین هدفی در کار نبود، همایون یعنی مبارک. این موضوع را میتوانید در اشعاری که در نشریه فرهنگ همایونشهر (کهندژ) درج شده است ملاحظه کنید. نمونهای از این سرودهها قصیدهای است از واعظ شهیر، مرحوم حاجی سید جمال الدین صهری که در طلیعه آن میگوید:
فصل فروردین هما افراشت پرِ پرنیان/ شد همایونشهر ما، شهر همایون در جهان.
*بعضی ها میگویند در منطقه چندین دژ وجود داشته که یکی از آنها همایون دژ بوده و این نام به آن استناد شده است.
در منطقه کهندژ بوده اما همایوندژ وجود نداشته است. بهر حال این نام را خود مردم میخواستند و من هم پیشنهاد دادم چون نام زیبایی بود.
*اگر مایل باشید به تحولات عمرانی که در دوران شهرداری و عضویت شما در انجمن شهر رخ داد بپردازیم، ابتدا در خصوص خیابانها و میدانها، با شروع کار حضرتعالی چند خیابان در شهر بود و چند خیابان اضافه شد؟
سده چهار خیابان و در واقع یک چهار راه داشت که به آن ایستگاه میگفتند. خیابانها همان خیابان امام شمالی و جنوبی، بوعلی و ولیعصر فعلی بودند. همگی شوسه بودند و هیچکدام آسفالت نبودند. در دوران مسوولیت من ادامه خیابان ولیعصر فعلی را که به مقابل شهرداری ختم میشد، تا کوه کوچک (کوکوچی) خراب کردیم و به جاده اصغرآباد رساندیم. از طرف دیگرخیابانی که به بلوار توحید تبدیل شده را کشیدیم که خیابان شهرداری را قطع کرد و در محل تقاطع میدان درست شد. آخر خیابان ورنوسفادران (امام شمالی) که بنبست بود، فلکهای با کمک و همکاری آقایان صهری و صدرالشریعه احداث کردیم. فلکه زیبایی بود، چاه، حوض و فواره و روشنایی داشت و آب آن در انهار اطراف جاری میشد. مردم به خاطر خانه پیرزنی به نام کلثوم که در این میدان بود به آن ایستگاه کلثوم میگفتند.
*فلکه دیگری هم بنا کردید؟
بله فلکه کهندژ را در بخش خوزان احداث کردیم.
*فرمودید هر چهار خیابان سده آسفالت نبودند، چه زمانی این خیابانها آسفالت شدند؟
بله خیابانها از زمان احداث آنها که بیش از ده سال میگذشت، شوسه بودند و با وجود پیگیریها آسفالت نمیشدند، با استاندار صحبت کردیم تا به کمک آنها خیابانها را آسفالت کنیم. استاندار وقت، تیمسار گرزن، در سال 1336 به سده آمد و در مراسمی نزدیک فلکه، کلنگ آسفالت خیابانها توسط وی زده شد.. در همین دوران ریگریزی معابر و کوچه ها هم انجام شد.
*خیابانی که اکنون امیرکبیر نامیده میشود و قبلا به آن جاده سده میگفتند چگونه بنا شد؟
وقتی من شهردار شدم جاده باریک و ناهموار منشعب از جاده اصفهان به نجف آباد به طرف سده میآمد که آنرا به کمک یکی از نمایندگان وقت اصفهان و سده یعنی مرحوم حسام الدین دولتآبادی هموار و آسفالت کردیم.
*کسانی بودند که با اقدامات عمرانی شما مخالفت کنند؟
در هر جامعه ای اکثریت و اقلیت وجود دارد. اقلیتی در آن دوران گرچه بسیار کم بودند که در پارهای از مواقع در قبال اقدامات و عملیات عمرانی، علم مخالفت بر میداشتند!
* گفته شده الحاق اندان به سده در نیمه دوم دهه 1330 اتفاق افتاد، این موضوع درست است، ماجرای آن چه بود؟
بله، در خصوص قریه اندآن بر حسب درخواست مکرر اهالی از یک سو و قرب جوار آن با بخش خوزان از سوی دیگر، و علاقه ای که به توسعه شهر داشتم، با تصویب انجمن شهر و علیرغم پارهای مخالفت ها، دستور الحاق آن به سده صادر شد و نسبت به تامین برق و ایجاد روشنایی آن اقدام کردیم و همچنین برای برنامه های عمرانی آن نیز با تامین بودجه در سال بعد، این اقدام عملی شد.
*کشتارگاه بهداشتی همایونشهر هم در این سالها بنا گذاشته شد؟
بله کشتارگاهی جدید و بهداشتی احداث و مأمور گوشت جهت آزمایش لاشه ها و رعایت بهداشت استخدام گردید.
*سندی دیدم که شهرداری به مستمندان کمک میکرده است همینطور بود؟
بله مبلغی از بودجه شهرداری جهت کمک به مستمندان شهر اختصاص مییافت تا با آن نان و ذغال تهیه و در زمستان بین آنها توزیع شود.
*جریات توسعه کارخانه برق چگونه بود؟
از قبل یک آسیابی که ژنراتوری بر آن نصب شده بود در خیابان ورنوسفادران وجود داشت که برق ضعیفی تولید میکرد. با سازمان برنامه و بودجه و شرکت زیمنس وارد مذاکره شدیم و یک کارخانه برق خریدیم و آنها هم کارخانه و هم تیرهای سیمانی را در اطراف خیابانها و بین درختان زیبای که آنزمان وجود داشت نصب کردند. مهندس حسن سدهی به ما در این خصوص کمک کرد.
*مهندس حسن سدهی چه کسی بود؟
او از اهالی سده و فرزند حاج ابوالحسن بود که منزلشان روبروی مسجد جامع فروشان بود. وی آنزمان معاون سازمان برنامه و بودجه و مرد خوبی بود که در قرارداد با زیمنس و تهیه وسایل کارخانه برق به ما کمک کرد، اما همه هزینه ها را شهرداری سده پرداخت.
*یکی از حوزه های فعالیت شما شورای داوری بوده است، وظیفه این شورا چه بود؟
شورای داوری چیزی شبیه شوراهای حل اختلاف فعلی بود که مشکلات و مسایل بین مردم را حل و فصل میکرد و نتیجه کار من آنجا به شکلی بود که وزیر دادگستری مدال عدالت به بنده داد.
*ظاهرا یکی از منابع درآمدی شهرداری در دوران شما گرفتن عوارض در دروازه های شهر بود، توضیحاتی میفرمایید؟
بله از ورود و خروج هر مسافر یک ریال گرفته میشد، در خیابان امیرکبیر فعلی، حدود هرستان دروازهای بود، که دو تا تیر و یک زنجیر داشت و هر کس با ماشین و یا گاری از آن عبور میکرد، باید عوارض پرداخت میکرد البته، عوارض کسب و کمک های محدود دولتی هم بود.
*مالکیت زمین های شمال شهر را چه کسی داشت؟
آنجا بیابانهای موات اراضی ملی بود و مالک نداشت.
منطقه ریگزار بود و تصمیم گرفتیم این بیابان را در مالکیت شهرداری در آوریم تا منبع درآمدی برای شهرباشد. مبالغی هزینه شد و نقشه ای کشیدیم. چند هزار متر را به ورزشگاه و یک مقداری را هم به آقای ساعی دادیم. نقشه آن را در شهرداری نصب کردیم.
*اگر فرمایش دیگری هست بفرمایید
میخواستم در خصوص مدرسه امینی و دیوانخانه سرتیپ مطالبی را عرص کنم. زمینی موروثی از حاج محمدامین خان پدر سرتیپ امینی به برادران امینی یعنی پدر من و دو عمویم به ارث رسیده بود. با آنها صحبت کردم که کار ماندگاری بکنیم. قرار شد زمین برای ساخت مدرسه در اختیار آموزش و پرورش قرار بگیرد ازآنها وکالت گرفتم و با نماینده آموزش و پرورش که فکر میکنم آقای علوی بود وارد صحبت شدم و قرارشد زمین در اختیار آنها گذارده شود تا مدرسهای در آن ساخته شود به شرطی که اسم مدرسه را امینی بگذارند. خودم هم پیگیری کردم و مبالغی از اعتبارات صدی پنج شهرداری و مبلغی که در حساب کمسیون بینوایان بود را برای ساخت مدرسه اختصاص دادیم. دبستانی شش کلاسه ساخته شد و با تشریفات خاص و حضور مقامات استانی و شهر مدرسه افتتاح شد. شیخ اسدالله ابوترابی که تحصیل کرده نجف بود رییس آن شد و معلمین خوبی هم برای آن انتخاب کردیم و مدتی بعد سه کلاس دیگر درآن ساخته شد که دوره اول دبیرستان در آنها دایر شد. گلهام این است که در سالهای اخیر نام مدرسه را عوض کردند که نباید چنین کاری صورت بگیرد و به کار خیر ضربه زده شود. در خصوص دیوانخانه (خانه تاریخی سرتیپ امینی سدهی) نیز من و 5 نفر از دیگر وراث، این مکان را بدون دریافت هیچ مبلغی و مشروط به شروطی به شهرداری هبه کردیم که در آن موزه مردمشناسی دایرشد و در مراسمی، اگر اشتباه نکنم، در سال 1387، این موزه افتتاح شد. یکی از شروط ما این بود که در این مکان کارهای فرهنگی عام المنفعه صورت گیرد و این مکان ارزشمند به نام "سرتیپ حاج محمدحسین خان امینی سدهی" ثبت و حفظ شود.
شعری هم در آخر از الفت بخوانم
اگر به بندگیت ماند، ماند ورنه به عالم / خدا کند که نماند ز من نشانی و نامی