...و مسود اوراق گوید که پس از این خرابی آن چه از مردمان (138 ش) و اهالی از قتل و غارت افغان رسته بودند بعضی روی به شهر آوردند، مردمان برای بیچارگان ترحم نموده و آن ها را جای و مسکن می دادند و بعضی دیگر به دهات اطراف متفرق گشتند و از آن جمله بسیاری به سه ده که آبادی بزرگ آن ورنوسفادران که عامه بن اصفهان می گویند رفته و آن جا جمعیتی زیاد پیدا شده. اهالی سه ده خود به دلیری و شجاعت معروف و به همت و جوانمردی مشهورند. با یکدیگر اتفاق نمودند به افاغنه که در آن اطراف بوده و به تاخت و قتل و غارت اشتغال داشته دستبرد می نمودند و هر چه می توانستند از آن ها می کشتند و وقتی امان ا... خان بارخانه ای که از جانب حاکم لرستان بدین جانب می آمده زده به طرف فرح آباد می برد اهالی سه ده سر راه برایشان گرفته و جمعی از ایشان را نیز بکشتند و راه به فرح آباد نتوانستند برد. خبر به محمود رسیده خود با جمعی کثیر سوار به استخلاص آن ها روانه گردید چون به هم پیوستند اهالی سه ده بیرون آمده و برایشان تاختند و جنگی صعب (139) نمود از جماعت افغان بسیاری کشته گشته به خاک هلاک افتادند و بعضی نیز دستگیر و محمود خود با قلیلی راه فرار پیش گرفته و خود را به فرح آباد رسانیدند و از جمله اسیران برادر محمود و عم او و دو پسر عم او بودند که آن ها را باغنایم به سه ده بردند محمود با کمال پریشانی نمی دانست چه تدبیری برای استخلاص یاران بنماید، آخر ناچار شده کس نزد شاه سلطان حسین بفرستاد و خواهش نمود که معتمدی را با دست خط خود به سه ده فرستاده و تاکید فرماید که اسیران خاصه منتسبان او را تعرض نرسانند تا وجه تدبیر بعد گفته شود. شاه مثل عبد تحت شدت محمود بود فورا حکمی نوشته با یکی از معتبرین خود به سه ده فرستاده وقتی رسیدند بهادران سه ده همه را به تیغ قهر و انتقام هلاک و نعش ها را به سر راه انداخته بودند، چون این خبر به محمود رسید گریبان بی طاقتی چاک و ناله و زاری کنان حکم نمود که تمام اسیرانی را که از اطراف شهر گرفته و داشتند به قتل رسانیدند و از بسیاری غم و اندوه به اندرون رفته تا سه روز (139 ش) بیرون نیامد. گمان اهالی شهر این بود که محمود دیگر سری نگرفته به قندهار خواهد رفت و چنین می بود اگر اهالی دولت جمعیتی نموده و به مدد همان سه ده ای ها یک حمله سخت به محمود برده بودند لکن اثری از هیچ کس ظاهر نشد و واحدی بیرون نیامد و بعد سه روز چون حرکتی نشد، محمود بیرون آمده اطراف و راه های پل های محاذی شهر را تمام گرفته و مضبوط نمود.
....محمود به خیال انتقام اهالی سه ده که برادر وعم و سایر اقارب اور را کشته بودند و او را مفتضح زمانه نموده برآمد، اهل سه ده که مراد ورنوسفادران و پریشان که مخفف پری و شانست و خوزان و توابع آن ها از قبیل اندآن و هرستان وغیرها هنوز سر به چنبر اطاعت محمود در نیاورده و افاغنه را به خود راه نداده و آمد و شدی به شهر نمی کردند و محمود کمال خصومت و تغیر به آن ها به هم رسانیده و از پی فرست می گشت، درین وقت که فی الجمله اطمینانی از ضبط شهر و استیصال اهالی آن به هم رسانید یکی از روسای افاغنه را با شش هزار نفر از بهادران افغان بر سرایشان بفرستاد و کمال تاکید در باب قهر و قتل و انتقام از ایشان بنمود. چون خیل افغان نزدیک به آن قری رسیده، اهالی آن جا با ساز و سلاح بیرون و برافغانان بتاختند و جنگی سخت میانه ایشان روی داد و اهالی سه ده ایستادگی و جلادت نموده افاغنه را پس نشانیده و جماعتی ازهر طرف به قتل رسیدند و مقتولین اکثر افغانان بودند و تا چند (148 ش) روز جنگ در میانه قایم بود. مردم سه ده اکثر درعقب دیوارها و باغات جنگ می نمودند و افاغنه را می کشتند و افغان را ظفری روی ننمود، محمود باز بترسید که اگر این معامله چندی دیگر طول کشیده و افغانان زیاده کشده گردند افتضاح زیاده باز سبب جسارت دیگران گردد و به شهر هم سرایت نماید، در باطن جمعی را به میان انداخته و صلاح در صلح دانست و مصلحین قرار کار صلح را به شروطی چند مقرر نموده و امر را تمام نمودند و قرار دادند که اهالی بعد از این به شهر آمده و مردمان سه ده نیز رعیت و رسم متابعت به جای آورند، خیال محمود این بود که آن ها به تدریج و تدبیر متفرق ساخته به بهانه ای صلح را فسخ و انتقام خود را بکشد، اهل سه ده از او داناتر و باهوش تر بودند، دورادور راهی می رفتند و هر فریب و خدعه ای که محمود در کار می نمود دفع آن را به وجه احسن نموده سند و بهانه ای به دست او ندادند محمود را دانش و تدبیر آن ها خوش افتاده دل بگردانید و از خیال انتقام بیفتاد چه او را کارهای اهم در پیش بود که زیاده بر این وقت خویش صرف (149) سه ده نمودن مناسب نمی نمود.
منبع:
اصفهانی، محمّدمهدی بن محمد رضا، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، تهران، امیر کبیر،1368 ص198، 199 ،210 و211