شهيد اكبر رحمتي
متولد: 1342
در يك خانواده مستضعف چشم به جهان گشود از سن 6 سالگي راهي مدرسه گرديد و دوران ابتدايي را با موفقيت هرچه تمامتر به پايان رساند ولي فقر و شرايط خانوادگي او را از ادامه تحصيل محروم ساخت.
ناچار روزها به سنگتراشي و مدتي هم به سنگ كاري اشتغال داشت و شبها در كلاس قرآن شركت فعال مي نمود و پس از مدتي خود جلسه قرآن تشكيل و برادران را آموزش داد. در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي در تظاهرات شركت فعال و گسترده اي داشت چنانكه يكبار مورد تعقيب مامورين حكومت نظامي قرار گرفت وچندين گلوله به سوي او شليك شد ولي به ياري خدا جان سالم بدر برد. شهيد اكبر رحمتي در سالهاي اول پيروزي انقلاب اسلامي مدافع سرسختي براي انقلاب در مقابل منافقين بود و با آنها سرسختانه مبارزه مي كرد تا اينكه در سن 18 سالگي قبل از آنكه به خدمت فراخوانده شود خود را جهت خدمت مقدس نظام وظيفه معرفي نمود و بارها مي گفت بايد به نداي امام پاسخ داد و به خدمت سربازي رفت و در جبهه ها شركت كرد.
شهيد پس از 5 ماه خدمت داوطلبانه و با اصرار زياد به جبهه اعزام گرديد و در جبهه هاي جنوب بدست مزدوران صدام بدرجه رفيع شهادت نائل گشت.
قسمتي از وصيت نامه شهيد به پدر و مادرش
... مادر و پدر عزيزم اگر روزي خبر شهادت مرا به شما رساندند از غم دوري من ناراحت نشويد و براي من گريه و زاري نكنيد و افتخار كنيد كه چنين فرزندي را در راه اسلام داده ايد. من بارها به شما گفته ام كه تنها آرزويي كه دارم اين است كه در راه خدا شهيد شوم و اين راهي است كه من خودم انتخاب كرده ام و هر لحظه آرزو مي كنم كه به اين مقام برسم و سهمي در به ثمر رساندن اين انقلاب داشته باشم. اگر به آرزويم رسيدم شما افتخار كنيد كه توانسته ايد از خانواده شهدا باشيد و اين افتخار بزرگ نصيبتان شده و تو اي خواهرم در غم دوري برادرت نارحت نباش و سعي كن كه فرزندت را خوب بار بياوري و تحويل جامعه دهي و به فرزندت راه خدا و اسلام را نشان بده تا در اين راه حركت كند و در اين راه منحرف نشود. سلام مرا به تمام اقوام و خويشان برسان.
قسمتي از وصيت نامه شهيد به همسرش
همسر عزيزم؛ تو خودت خوب مي داني كه اين راه راهي است كه بيشتر جوانان آن را انتخاب كرده اند و آرزو مي كنند كه در اين راه شهيد شوند و من يكي از آن جوانهايي هستم كه اين راه را انتخاب كرده ام و آرزو مي كنم كه بتوانم براي ملتم و كشورم خدمت كوچكي انجام دهم و عاقبت به آرزوي خود يعني شهادت در راه خدا برسم. اگر من در اين راه شهيد شدم تو هيچ ناراحت نشو و گریه و زاری نکن زیرا اگر گریه کنی روح مرا آزار می دهی و اگر واقعاً مرا دوست داری برای شهادتم گریه نکن زیرا دلم می خواهد تو همسری باشی که افتخار کنی همسرت در این راه شهید شده است و تو باید افتخار کنی که چنین همسری را در راه خدا داده ای.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.