جمعه, 02 آذر 1403 Friday 22 November 2024 00:00


                    محمود آقابابایی

ولادت:                        1335/ محله دستگرد

شهادت:                      عملیات خیبر (مفقود الجسد و بازگشت به وطن پس از 13 سال)

آرامگاه:                         گلزار شهدای امامزاده سید محمد


***

نویسنده :                      لیلا پیمانی


شب ها مخفیانه از خانه بیرون می رفت اما کسی نمی دانست به کجا. یک شب تعقیبش کردم و متوجه شدم کاغذهایی را به دیوارها می چسباند.
پاورچین پاورچین تا نزدیکی یکی از کاغذها رفتم، اعلامیه امام بود. کار هر شبشان بود، با دوستانش قرار می گذاشتند و خطراتش را هم به جان می خریدند. در یک مهمانی خانوادگی نشسته بودیم که یکی از اقوام شروع به تعریف و تمجید از شاه کرد، از جا بلند شد و رو به همه جمع رژیم شاهنشاهی را به باد انتقاد گرفت. (برادر شهید)

***
محمود آقابابایی در سال 1335 در محله دستگرد به دنیا آمد. دوران ابتدایی و راهنمایی را پشت سر گذاشت و مشغول به کار شد اما علاقه اش به درس و مدرسه او را بر آن داشت که دوران متوسطه را در نوبت شبانه دبیرستان صائب مشغول به تحصیل شود و دیپلم خود را در رشته طبیعی دریافت کند. زمان اوج مبارزات انقلابی بود که وقت سربازی اش فرارسید اما حاضر به گذراندن دوران خدمت در رژیم شاهنشاهی نشد و بعد از پیروزی انقلاب عازم سربازی گشت. بعد از پایان دوران خدمت به کار در کارخانه بارش مشغول شد و ازدواج کرد.

سال ها حسرت سال ها انتظار
تلاش زیادی کرد تا رضایت مادر و همسرش را برای رفتن به جبهه فراهم کند. مدتی بود خبری از او نداشتند تا اینکه از پایگاه بسیج خبر آوردند که محمود قرار است تماس بگیرد. برادرش به سرعت خود را به بسیج رساند و با او صحبت کرد. محمود گفت که عملیاتی در پیش است و بعد از آن به مرخصی خواهد آمد. تا مادر خودش را برساند ارتباط قطع شده بود و مادر بعد از روزها انتظار بدون شنیدن صدای فرزندش ناامید و شکسته به خانه برگشت. لحظه ها را می شمرد تا عملیات خیبر تمام بشود و محمود بازگردد.

عملیات خیبر به پایان رسید اما محمود به مرخصی نیامد و حتی نامش در میان مجروحان این عملیات هم نبود. روزها شب شد و شب ها صبح و جنگ هم تمام شد اما محمود به خانه بازنگشت. حالا همه امید مادر و همسرش این بود که نامش را در میان نام اسرا بیابند اما جای نامش آنجا هم خالی مانده بود.اسرا که آزاد شدند مادر و همسر محمود سراپا انتظار بودند که او هم از راه برسد اما...
7 سال بود جنگ تمام شده بود که خبر رسید برمی گردد. محمود بالاخره تصمیم گرفته بودخانواده اش را از چشم انتظاری دربیاورد. سی امین روز از اردیبهشت ماه سال 75 نقطه عطفی در زندگی خانواده آقابابایی شد.
واقعیت آن بود که ده روز پس از آخرین تماس او با خانواده، جزیره مجنون طی عملیات خیبر، پیکر مطهر محمود را در خاک خویش پنهان کرد. اکنون سالهاست که پیکر پاک او در خاک امامزاده سید محمد روشنی بخش زندگی خانواده و نزدیکان است.

پاره خط
مادر عزیزم! تو مپندار که من مرده ام اگر خداوند متعال قبول کند من در راه او شهید شده ام.
نماز جمعه و دعای کمیل یادتان نرود و در دعای کمیل امام امت را دعا کنید.
بخشی از وصیت نامه شهید محمود آقابابایی

نوشتن دیدگاه