به نقل ازکنگره سرداران و 2300 شهید شهرستان خمینی شهر،
حجت اله بدیعی
تولد : سال 1343
شهادت : اسفند ماه سال 62
نویسنده : مهدی رضایی
او هم به همراه دیگر همشهریان انقلابی مجسمه شاه را پایین کشید. بعد هم فورا خودش را رساند به خانه و از مادرش خواست درب را باز بگذارد تا انقلابی ها به خانه شان پناه بیاورند و گیر ماموران شاه نیفتند. البته این اولین بار نبود که حجت اله در تظاهرات انقلابی شرکت می کرد. دفاعیاتش از اهداف و آرمان های انقلاب در میان بستگان معروف بود. یک روز که یکی از شخصیت های بزرگ انقلابی در مسجد اعظم سخنرانی می کرد، نیروهای شاهنشاهی به حاضران پای سخنرانی حمله ور شدند و حجت اله از جمله کسانی بود که خاکی و خون آلود تا خانه شان دوید.
بچه درسخوانی بود و آرزو داشت دکتر بشود اما دشمن که به حریم کشور تجاوز کرد همه آرزوهایش را بوسید و گذاشت کنار و تنها وظیفه اش را دفاع از مرز و بومش دانست. حتی خانواده که از اهواز قصد حمیدیه کردند، او همراهشان نرفت و ماند تا مردانه مقابل متجاوز سینه سپر کند.
اعزام داوطلبانه به کردستان فصلی دیگر از زندگی حجت اله بود. بعد از چند ماه که از کردستان برگشت کوله بار تجربه اش را برداشت و عازم جبهه جنوب شد.
غزل خداحافظی
همیشه توی گوش ما می خواند که بعد از پیروزی بر عراق باید عازم لبنان بشویم. می گفت دفاع از اسلام خستگی نمی شناسد. آن روز اما چهره اش مردانه شده بود. قاب عکسش را گرفته بود توی دستش و برای خودش شعر شهادت می خواند اما اصلا در باور ما نمی گنجید که حجت دارد غزل خداحافظی می خواند. (خواهر شهید)
اسفند ماه سال 62 بود که در حین انجام عملیاتی در جبهه جنوب پای شهادتنامه اش را امضا کردند و صدایش زدند. گلوله ای آمده بود تا روح بلندش را به ملکوت ببرد، جسمش اما گویی ماموریت داشت همان جا در منطقه بماند تا 8 سال بعد (سال 1371) پیدایش بشود و انقلابی دیگر به پا کند.
حجت اله بدیعی سال 1343 مصادف با نیمه شعبان در اهواز چشم به دنیا گشود. خانواده بدیعی که اصالتا اهل خمینی شهر هستند پس از چند سال به موطن خود بازگشتند. حجت اله پس از 20 سال زندگی پربرکت جان عزیزش را تقدیم خدایش کرد و پیکر پاکش پس از 8 سال دوری به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده سید محمد به خاک سپرده شد.