محورهای گفتگو: ظهور تفکرات شیخیه، بهاییت و بابیگری در سده و واکنشها
محمدعلی شاهین
* آنطور که کم و بیش شنیده میشود، در طول قرن گذشته فرقه های در سده طرفدارانی پیدا و علنی شده اند، اطلاعات شما در رابطه با آنها چگونه است؟
تا آنجا که من تحقیق کرده ام سه مسلک و فرقه عمده در قرن پیش دراین منطقه طرفدارانی پیدا کرده و محل مناقشات و اتفاقاتی شده اند.
* چه فرقه هایی؟
شیخیه در اوایل قرن 13، بهاییت حدود سال 1260 خورشیدی و فعالیت علنی بابیها که حدود سال 1270 خورشیدی سبب درگیریهایی شد.
*مسلک شیخیه در سده را اول بار چه کسی ترویج داد؟
فردی به نام ملّامحمّد باقرخوزانی که فرزند ملّامحمّد محسن شیرازی بود. در کتاب رجال اصفهان یا تذکره قبورآمده است که ملامحسن از شیراز به اصفهان آمد و پس از تحصیل علوم دینی، در محلّه «خوزان» از توابع «سِدِه ماربین» ساکن شد. ملّامحمّدباقر فرزند وی از نوجوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت، و به مسلک شیخیّه روی آورد.
*پس از گرایش وی به شیخیه چه اتفاقی افتاد؟
وی برای ترویج این فرقه تلاش زیادی به عمل آورد. تعدادی از اهالی سده و دهات اطراف مسلک او را پذیرفتند. از جمله کسانی که مرید وی شد برادر زاده اش محمّدرضا فرزند محمّدمهدی یعنی نوه ملامحسن بود.
*در مقابل وی مقاومتی صورت نگرفت؟
چرا، فعالیّت های شیخیّه در منطقه اختلافات و درگیریهای فراوانی به دنبال داشت دراین میان یک روحانی جوان به نام میرمحمّدحسین بیش از همه در مقابل آنها ایستاد.
*فردی که نام بردید جه موقعیتی داشت از عوام بود و یا اینکه دارای تحصیلات بود؟
میرمحمّدحسین فرزند سید احمد، عالمی جوان از نوادگان میر محمداشرف بود که بعدا نام خانوادگی میردامادی را انتخاب کردند. سیدمحمّدحسین دوست و همکلاس میرزای شیرازی بود. تذکرهها نوشتهاند که وی از زُهاد و مقدّسین آن دیار(سده) ، معروف به «مقدّس» بود که به مخالفت با شیخیّه پرداخت.
*سرانجاماین مخالفت ها به کجا انجامید؟
مقدس در جوانی وفات یافت. گفته میشود ملّامحمدباقر عدّهای را مأمور مسموم کردن مخالف خود کرد و مقدّس مسموم شده و وفات یافت.به همین دلیل وی را مقدس شهید نامیده اند.
*حادثه مذکور در چه سالی رخ داده است؟
کتاب اعلام اصفهان2، وفات وی را 13 خرداد 1222 خورشیدی ذکر کرده است و مینویسد: میرزامحمّدحسن شیرازی معروف به میرزای بزرگ پیشوای نهضت تنباکو، که درابتدای جوانی در اصفهان به تحصیل مشغول بود و از رفقای محمدحسین بود پس ازاین اتفاق دیگر نتوانست در اصفهان بماند و به نجف عزیمت کرد.
*پدر ملا محمد باقر مخالفتی با وی نمی کرد؟
چرا، اقدامات فرزندش موجب بیزاری ملّامحسن را که مسجدی درخوزان به نام اوست فراهم کرد، تا حدّی که فرزند را نفرین کرد و از اعمال او ابراز تنفّر نمود.
*فعالیت مروج شیخیه تا کی ادامه داشت؟
سال فوت ملّامحمدباقر را پیدا نکردم اما نعیم سدهی در خاطراتش آورده که هنگامی که با عقاید بهایی ها اشنا شدم در جریان تحقیقاتم با صباغ از قریه ورنوسفادران که افکار ازلی داشت گفتگوهای داشتم. صحبتهای نعیم مربوط به سال 1260 خورشیدی میشود و میتوان چنین برداشت کرد که عقبه عقاید شیخیه تا این سال هم طرفدارانی داشته است.
*به فرقه بعدی یعنی بهاییت بپردازیم،این عقاید چگونه در سده پیدا شد؟
معروفترین طرفدار بهاییت در سده نعیم سدهی شاعر بوده است. دیوان وی ابتدا در هندوستان و سپس توسط پسرش در تهران چاپ شده است. بخشی از خاطرات نعیم از بدو آشنایش با افکار بهاییت در مقدمه این دیوان آمده است. براساس این خاطرات نعيم از ابتدای جوانی غزل و قصیده در وصف ائمه می سرود و با دو برادر شاعر و تاجر پیشه از سادات به نام نيّر و سينا معاشرت داشت. اين سه تن جلساتی تشکیل و گفته های همديگر را جرح و تعديل و انتقاد مي کردند.
نیر و سینا اکثر به مسافرت میرفتند. در یکی از این سفرها در تاریخ 3 آبان 1259 ه.ش در کاروانسرایی در تبریز میرزاعنایت علی آبادی این دو را در جریان عقاید بهایی قرار داده و نوشته های به آنها میدهد.
*لابد اینها هم این افکار را به نعیم انتقال میدهند؟
بله این دو در برگشت از تبریز دیده ها و شنیده های خود را در اختیار نعیم قرار میدهند و او چند ماهی به تحقیق پرداخته و با افرادی بحث میکند. وی در نهایت در سال 1260ه.ش بهاییت را کامل میپذیرد.
*بعد از بهایی شدن نعیم چه اتفاقی می افتد؟
او به اتفاق دوستان خود نیّر و سینا گروهی تشکیل میدهد. از کسانی مانند تقی ابول و میرزا جعفر که ظاهرا از مردم عادی محل بوده اند نیز در این گروه نام برده شده است. جلسات گروه شبانه تشکیل میشده و سعی در ترویج افکار خود داشته اند. مدتی پس از فعالیت مردم متوجه آنها شده و مخالفت ها با آنها آغاز میشود به شکلی که مجبور به ماندن در خانه میشوند.
* این مخالفت ها از حانب مردم عادی صورت می گرفته و یا ابعاد دیگری هم داشته؟
مدتی بعد روحانیون محل، نعیم را به بحث دعوت و جلسه ای در محله فروشان با حضور چندتن از علما از جمله میرسیدعلی و آقا نجفی که از اصفهان دعوت شده بود تشکیل میشود . نعیم درنهایت بر عقاید خود باقی میماند و بعد از آن جلسه شعری در دفاع از بهائیت میسراید که مخالفتها را افزایش میدهد و شرایط برای آنها سخت تر میشود و کش مکش ها اوج میگیرد.
*و ادامه ماجرا؟
علمای فروشان به شیخ محمدباقر نامه مینویسند و ماجرا را میگویند و او به رکن الممالک شکایت میکند. فراشها برای دستگیری بهاییها به سده می آیند و آنها را کتف بسته دور دایره قریه در حالی که حدود شش هزارنفر به تماشا ایستاده بودند میچرخانند و در میدانگاه در بالاخانه ای به ستون میبندد و کتک میدهند و عصر روز بعد به اصفهان برده و زندانی میکنند.
*و آنها در زندان باقی میمانند؟
یکی از آنها یعنی نیر توسط ظل السلطان آزاد میشود چون با او معامله و معاشرت داشته است. مدتی بعد رکن الممالک با حضور مدعیان و متهمین جلسه ای تشکیل و سعی میکند آنها را از اتهام تبرئه کند و در نهایت با وجود نارضایتی شاکیان نعیم و دوستانش را آزاد و توصیه به ترک دیار میکند. نعیم شبانه به منزل همسرخود در سده می آید که کمک مالی بگیرد ولی او به وی کمک نمیکند و نعیم و دوستانش پای پیاده به تهران میروند. وی در تهران پس از مدتی سختی به تدريس و تبلیغ بهائیت میپردازد و در سال 1266 معلم زبان فارسی در سفارت انگليس میشود3.
*بعد از حوادث حوالی سال 1260 خورشیدی، سده شاهد حوادث دیگری ناشی از فعالیت فرقه ها نبوده است؟
چرا، حوالی سال 1270 ظاهرا به دنبال فعالیت طرفداران باب که سر دسته آنها فردی به نام سیداسماعیل4 بوده تنش های در شهر به وجود می آید و علما و معتمدین محلی مصلحت را در نفی بلد بابی ها میبینند.
*و این تصمیم اجرایی میشود؟
بله و آنها از شهر اخراج میشوند.